برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 164 تاريخ : دوشنبه 6 آبان 1398 ساعت: 20:46
چه گردن دردی گرفته م. دیروز که شنبه بود، اصلا رو به راه نبودم و نتوانستم اداره بروم. جوری خرد و خاکشیر بودن انگار یک کامیون ده تن خورده بهم. تا دوازده ظهر خوابیدم و عصر هم به زحمت خودم را این طرف و آن طرف کشاندم. آخرش هم منزل پدر کمی آش خوردم و کمی با پدر و مادر و مخمل گپ زدیم و خلاص. بعد هم کمی کار پایان نامه را پیش بردم. استاد در دانشگاه کم است و باید بروم از دانشگاه دیگری استاد پیدا کنم، اگر قبول زحمت کنند. به هر حال اوضاع اینگونه ست.
جامعه کهنه ...برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 6 آبان 1398 ساعت: 20:46
ادبیات ایران را نمیتوان به عنوان کنشگر اجتماعی قلمداد کرد. اهدافش مغشوش است و وقتی این هدفها ناجور و یا کج و کوله انتخاب میشوند، یا درباره آنها صحبتی نمیشود، طبیعی است کنشگرانش هم سردرگم و بی استعداد مینمایند، اگر هدف ادبیات مشخص باشد، طبیعی است آدمهایی وارد عرصه ادبیات می شوند که این هدفها را بشناسند و در خدمتش باشند و به عنوا کنشگر در ان فعالیت کنن در محیط پیرامونشان. هدف ادبیات چیست؟ سیاست بازی؟ آزادی؟ ادبیات محض؟ درباره آن کمتر صحبت شده است یا صحبت چندانی نشده است.
جامعه کهنه ...برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 178 تاريخ : دوشنبه 6 آبان 1398 ساعت: 20:46
اولین باران پاییزی در تهران بارید، نم نم و کم کم. بوی خوش خاک باران خورده و باد پاییزی سرحالمان آورد و به یادمان آورد که تابستان گذشت و حالا روزهای دیگری پیش روست. رفتم و زبان هم ثبت نام کردم. بد نیست پنج شنبه و یا جمعه، گاه بیکاری، سرکلاس بروم و درسی یاد بگیرم. تا کنون چند بار سعی کرده م اوضاع زبانم را رو به راه کنم. گرچه در زبان دانشگاه قبول شدم اما دوست دارم حرف زدن یاد بگیرم و مطالعه متون. تا چه پیش آید. شنبه تعیین سطح است.
جامعه کهنه ...برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 6 آبان 1398 ساعت: 20:46
دیشب اصلا خوابم نبرد، اما وقت شد تا بار دیگر رمان آبلوموف را بخوانم یا درواقع تمامش کنم. رمانی است تاثیر گذار و خواندنی و دوست داشتنی.
جامعه کهنه ...برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 168 تاريخ : دوشنبه 6 آبان 1398 ساعت: 20:46
دلم مثل سیر و سرکه میجوشد، بی جهت. اما نگرانی ای دارم که نمیدانم چطور درمانش کنم. برطرفش کنم، حلش کنم. منشا و مبدا آن را گر بیابم حل خواهد شد.
جامعه کهنه ...برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 144 تاريخ : دوشنبه 6 آبان 1398 ساعت: 20:46
چهارشنبه رفتم استخر. حالم خوش نبود اما چون قول داده بودم، رفتم. شب تب کردم و پنجشنبه ناخوش شدم. رفتم دکتر، آمپول زدم و قرص و دارو و استراحت. نم نم بهتر شدم. عصر جمعه رفتم و یک پولیور از جینوست خریدم، یکی بخر، دو تا ببر بود. اجبارا یک پولیور دیگر هم بهم دادند. بعد هم رفتم کتابفروشی سارینا در مگامال و با حسن محمودی گپ زدیم. کلا خوش گذشت
جامعه کهنه ...برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 165 تاريخ : دوشنبه 6 آبان 1398 ساعت: 20:46
این روزها روحیه ندارم و تمرکزم بر کار و درسم کم و کمتر شده است. اضطرابی دارم که حل نشده است. ناآرامم و البته سرماخوردگی شدیدی که خوردم اوضاع را وخیمتر هم کرده است. به هر حال میدانم این حال و هوا هم خواهد گذشت.
جامعه کهنه ...برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 154 تاريخ : دوشنبه 6 آبان 1398 ساعت: 20:46
هوا نیمه ابری است. اینها را نزدیک ساعت هشت شب مینویسم. روز خوبی نداشتم. نفهمیدم چطور گذشت و به این ساعت رسید. صبح زود بیدار شدم، تقریبا تا یازده با همه پرتی حواس کتاب خواندم، بعد رفتم منزل پدرم. داشتند شلهزرد میپختند. کمی برای خودم فکر و خیال کردم. ناهار بیمزهای خوردم. شب رفتم هایپر می اکباتان و خرید کردم اما باز هم حالم جا نیامد که نیامد. امروز هم گذشت، بیکیفیتتر از روز پیش.
جامعه کهنه ...برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 167 تاريخ : دوشنبه 6 آبان 1398 ساعت: 20:46